اعتماد کردن به خدا چه نقشی در زندگی ما دارد ؟ اعتماد یعنی اینکه شما یک چیزی را قبول دارید و همان انتظاری که شما ازآن دارید برایتان برآورده می کند .
اعتماد کردن به خدا
اعتماد کردن به خدا متفاوت از اعتماد کردن به انسان ها و اشیا می باشد و دلیل تفاوت آن این است که شما قرار است به یک موجود نادیدنی اعتماد کنید و مستقیم این موجود با شما سخنی نمی گوید و او را نمی بیند پس چطور می توان به چنین موجودی اعتماد کرد .
تازمانی که انسان فراتر از آموخته ها و دانش بشری پیش نرود نمی تواند به یک موجود نادیدنی اعتماد کند و درک خداوند و اعتماد کردن به خداوند در حیطه شهودی انسان قرار دارد یعنی اینکه با چشم درون می توان آنرا درک کرد و به همان میزانی که درون انسان از خشم ها و ضعف های اخلاقی پاک تر می شود درک شهودی انسان از خداوند بالاتر می رود .
برای اینکه انسان به درجه اعتماد کردن به خدا برسد لازم است که ظرف وجود خودش را بشناسد و این ظرف را از آلودگی ها تمییز کند .
اعتماد کردن به خدا را از طریق های مختلف می توان تجربه کرد ؛ اما اولین گام برای اعتماد کردن به خدا این است که باور کنیم خدایی وجود دارد ؛ اگربراثر یکسری اتفاقات به این باور رسیده باشیم که خدایی وجود ندارد ؛ بهتر است که دست از این که خودتان را متقاعد کنید خدایی وجود دارد بردارید .
شما می توانید از برقراری ارتباط با خودتان و توجه به درون خودتان و پاسخ هایی که از درون نگری خودتان به دست می آورید به این باور برسید که نیروی برتر از شما وجود دارد که می توانید اداره زندگی خودتان را به او بسپارید .
نیازی نیست شما این نیروی برتر را خدا بنامید می توانید از هر واژه دیگری استفاده کنید ؛ تنها چیزی که دراین میان مهم است این است که باور کنید قدرتی مافوق قدرت و اراده بشری شما وجود دارد که زندگی شما را هدایت می کند .
شما زمانیکه از طریق مراقبه هایی که انجام می دهید (که البته برای انجام مراقبه روش های زیادی وجود دارد و برحسب سلیقه خودتان می توانید روش های مورد پسند خودتان را انتخاب کنید من در گذشته مراقبه روی گل , روی شمع , روی صدای پرندگان و درحال حاضر مراقبه های متد خوزه سیلوا را انجام می دهم . ) این مراقبه ها شما را به همان قدرت نامحدود متصل می کند . آرام آرام و به مرور زمان متوجه می شوید که زندگی شما تحت هدایت یک نیروی نادیدنی است .
