افسردگی بدنبال تحریف های شناختی بوجود می آید دراین مقاله به تحریف های شناختی می پردازیم .
مقاله افسردگی را در وب سایت راز درون دنبال کنید .
درمقاله قبلی به چند مورد از تحریف های شناختی پرداختم و این مقاله ادامه مقاله قبل در زمینه افسردگی می باشد .
۵-نتیجه گیری شتابزده : بدون علت نسبت به حوادث و وقایع اطراف خود نتیجه گیری منفی می کنید . دو نمونه از نتیجه گیری شتابزده یکی ” ذهن خوانی ” و دیگری ” اشتباه پیشگو ” است .
الف ) ذهن خوانی : بدون دلیل تفسیرهای منفی می کنید مثلا دوست شما از خیابان رد می شود واصلا شمارا ندیده است که به شما سلام کند و شما می گویید عمدا به من سلام نکرد .
ب) اشتباه پیشگو: پیش بینی بذبینانه می کنید و معتقدید که عین واقعیت را می گویید .
۶) درشت بینی , ریز بینی : درباره اهمیت موضوعات , مانند شکست کوچکی که خورده اید و یا توفیق دیگران یا مبالغه بیش از حد می کنید یاارزش صفات مثبت و یا اهمیت ناکامی دیگران را به هیچ وجه جلوه نمی دهید ( بازی با دوربین چشمی )
۷- استدلال احساسی : فرض را بر این بگذارید که احساسات منفی لزوما ماهیت حقیقی امور را نشان می دهند. چون احساس می کنم حتما همینطور است .
۸-عبارات باید , بهتر است : به استناد بایدها و بهتر است ها , احساس گناه می کنید وچون دیگران را مشمول کردید عصبانی وناراحت می شوید .
۹-برچسب زدن : شدیدترین نوع تعمیم مبالغه آمیز است بجای توضیح اشتباه به خود برچسب اشتباه می زنید : ” من بازنده هستم ” گاهی هم برچسب را متوجه دیگران می کنید : ” آدم تنبلی است .”
۱۰- شخصی سازی : خود را مسبب حوادثی می بینید که در اصل مسئول آن نبوده اید .
ممکن است پیش خودت بگویی : ” بسیار خوب قبول دارم که افسردگی من ناشی از افکار منفی خود من است . اما اگر افکار من تا این این اندازه تحریف شده و مخدوش است , چرا همه اش فریب می خورم . اگر تلقین غیر منطقی می کنم چرا درست بنظر می رسد ؟”
با آنکه افکار مسبب افسردگی تحریف شده و بی اساس است , توهم قدرتمندی از حقیقت ایجاد می کند . فراموش می کنید که احساس و واقعیت لزوما یکی نیست . احساس شما آینه طرز تفکر شماست . اگر برداشت هایتان بی معنی باشد , احساستان پوچ و بی معنی می شود . با این حال احساسات غیر طبیعی هم مانند احساسات ناشی از افکار درست و تحریف نشده , طبیعی و درست بنظر می رسند ؛ در نتیجه در واقعی بودن آنها کمترین تردیدی به خود راه نمی دهید . به همین دلیل است که افسردگی را جادوی سیاه ذهن نامیده اند . وقتی تحریف های شناختی افسردگی را به وجود خود دعوت می کنید , احساسات و اعمال شما یکدیگر را تقویت می کنند و در نتیجه دایره بسته ای ایجاد می شود . تقریبا درباره همه چیز احساس منفی پیدا می کنید . بقدری سریع اتفاق می افتد که حتی از آن آگاه هم نمی شوید . احساس منفی خودش را واقع بینانه نشان می دهد وبه سهم خود روی افکاری که خود بانی آن احساس منفی بوده است اثر می گدارد و آن را بیش از آنچه که هست منفی می کند . با ادامه حرکت این دایره بسته , سرانجام به دام افسردگی می افتید . راه نجات از این زندان احساس کدام است ؟ به زبان ساده , افکار بانی و باعث احساسات است و در نتیجه احساس نمی تواند دقت و درستی افکار را ثابت کند . داشتن احساسات ناخوشایند تنها نشانه آن است که فکرمنفی را باور کرده اید . احساس تابع افکار است ؛ به جوجه اردک زشتی شبیه است که درپی مادر هرجا که او برود می روذ. اما این تبعیت به این معنا نیست که هر جا مادر اردک می رود درست و حساب شده است .
برای اطلاع از چگونگی موقعیت خود در برخورد با ده تحریف شناختی که برایتان نقل کردم , آزمون ساده ای در اینجا وجود دارد , خود را بجای شخصیت مورد نظر در هر مورد بگذارید و قضاوت کنید . با توجه به احساسی که دارید دور یک یا چند گزینه را مناسب را دایره بکشید.جواب سؤالات در پایان آورده می شود .ُ