تضاد اساسی در خود کاوی و خودشناسی ازدیدگاه کارن هورنای را در وب سایت راز درون دنبال کنید.
در مقاله قبل گفتیم که تضاد اساسی چگونه شکل می گیرد و چه مسائلی برای کودک بوجود می آورد و بازهم در این مقاله به پیامدهای تضاد اساسی در کودک می پردازیم .
کشمکش ناشی از تضاد اساسی ” هسته وجودی ” کودک را سست و ضعیف می کند .و اورا مثل درختی که موریانه آنرا ازدرون فاسد و سست نماید , سست و ضعیف می کند. فشارو تعدی و تحقیر و ایجاد تشویش و اضطراب , اعتماد به نفس و هسته وجودی کورک را سست و ضعیف می کند .
از عوامل عمده ای که کودک دچار تضاد اساسی می شود این است که مجبور می شود مدام به این فکر کند که کدامیک از تاکتیک ها ( مهرطلبانه , برتری طلبانه یا عزلت گزینی ) را درمقابل افراد خانواده به کار ببرد.
تضاد بین این سه تمایل باعث می شود ” خود واقعی ” کودک ضعیف شد و او را به موجودی حقیر و عاجز و درمانده و فاقد اعتماد به نفسی محکم و قوی می نماید .
در چنین کودکی حس کینه وانتقام گرفتن از کسانی که به او تعدی و اجحاف کرده اند و با رفتار خشن خود یا سرد وبی تفاوت برایش رنج و مسأله برایش بوجود آورده اند شکل می گیرد.
چنین شخصی که مبتلا به تضاد اساسی است و درونش همواره سرشار از کشمکش است و عزت نفس بسیار ضعیفی دارد قطعا یک موجود قوی نیست که بتواند انتقام بگیرد و برای همین منظور به تخیل پناه می برد .
” خود تصوری ” در ذهنش ایجاد می کند و آنراجانشین اعتماد و عزت نفس نداشته خود می کند .
در تصور خودش برای خود یک شخصیت ممتاز و برجسته و قوی می سازد و خود را آن تصور عالی و ممتاز فرض می کند و بقدری در این تصور غرق می شود که کم کم باورش می شود که واقعا همان تصور خیالی است . و جالب است که در تخیل خود این تضادها را نیز برای خودش حل می نماید .مثلا تسلیم شدن در برابر دیگران که وازحق خود گذشتن را که از عوارض مهر طلبی است , در تصور ایده آلی بصورت سلیم و متواضع و خوب و باگدشت بودن , یا عشق و دوستی منعکس می کند .
احتیاج به برتر بودن از دیگران را نشانه قدرت و رهبری و شجاعت اخلاقی فرض می کند .عزلت طلبی را بصورت عقل و خرد و بی نیازی و استقلال در می آوردهر صفتی را در خود سراغ داشته باشد که با آن تصویر خیالی نخورد یا آنرا محو می نماید یا طوری دستکاری و روتوش می کند که مناسب یک شخصیت ممتاز و ایده آل است . .
