تمایلات و کشش های عصبی ازدیدگاه کارن هورنای را در این مقاله بررسی می کنیم .
تمایلات عصبی ( یا نورتیک ) در مرکز تمام اختلالات و ناهنجاری های روانی قرار دارند
تمایلات و کشش های عصبی از دیدگاه کارن هورنای
از دیدگاه کارن هورنای ( روان کاو ) ؛ تمایلات و کشش های عصبی مرکز اختلالات و ناهنجاری های روانی است , اما خود شخص نسبت به این واقعیت ناآگاه است که عوامل حاکم بررفتارها و زندگی او تمایلات و کشش های عصبی است .
کارن هورنای می گوید : که تمایلات و کشش های عصبی و ناسالم حاصل اختلالات , ناهنجاری ها و تضادهایی است که قبلا در روابط انسانی جامعه وجود داشته است . آن اختلالات و ناهنجای ها به نوبه خود اختلالات , ناهنجاری ها و مسائل جدیدی به بار می آورند : تصورات و توهماتی که فرد درباره خودش و درباره زندگی دارد , حساسیت ها و آسیب پذیری ها , ترمزها , تضادها و بسیاری مسائل دیگر , نتیجه ناهنجاری های محیط اجتماعی است و اکنون همین مسائل و ناهنجاری ها که خود معلول ناهنجاری ها و ناسازگاری های اجتماعی بوده اند کمک می کنند که ناهنجاری ها و اختلالات اجتماعی تجدید شوند .
هرشخص برای اینکه تمایلات و کشش های عصبی خود را بشناسد نظم و ترتیب خاصی ندارد , بلکه یک بیمار روانی ممکن است قبل از هرچیزی برتری طلبی خود را کشف کند و بعد از مدت ها مهرطلبی خودرا کشف کند . تمایلی که زودتر از دیگر تمایلات خودش را نشان می دهد به این معنا نیست که بیشترین نفوذ را روی شخص دارد و شخص نسبت به همان تصوری که از خودش دارد تمایل و کشش عصبی او بروز داده می شود .
در این قسمت براساس داستان کلار یکی از مراجعین کارن هورنای به بررسی بخشی تمایلات و کشش های عصبی می پردازیم :
کلار سی ساله به سادگی مغلوب خستگی فلج کنند های می شد که کار و زندگی اجتماعی اورا تحت تأثیر قرار می داد . علاوه بر آن از اعتماد به نفس ضعیفی خود نیز شکایت داشت . او سردبیر یک مجله بود و از کارخودش رضایت داشت . میل به نمایشنامه نویسی هم در او زیاد بود ؛ ولی به دلیل داشتن انواع ترمزها قادر به داستان نویسی نبود . فقط می توانست کارهای روتین و یکنواخت اداری را انجام دهد ولی از انجام کارخلاقانه ناتوان بود و تمایل داشت ناتوانی خود را به حساب بی استعدادی خود در این زمینه بگذارد . کلار شوهر کرده و شوهرش سه سال بعد از ازدواجشان مرده بود . طبق گفته های خودش رابطه فیزیکی و معنوی رضایت بخشی باشوهرش داشته است .
ساخنمان روانی کلار تقریبا به سه بخش تقسیم می شود : بخش تواضع اجباری وی ؛ بخش وابستگی واتکا اجباری وی به یک مونس و شریک زندگی و بخش نیاز عصبی واجباری او به اینکه دیگران را وادارد تا برتری اورا نسبت به خود تصدیق و تأیید کنند .البته هیچ یک از این تمایلات و کشش های عصبی بر خودش و دیگران چندان ظاهر و آشکار نبود .
درمقاله بعدی به ساختمان عصبی کلار می پردازیم.