روانکاوی کمک می کند شخص نسبت به تمایلات و کشش های عصبی خود آگاه شود .
روانکاوی کلار از دیدگاه کارن هورنای ادامه مقاله قبل که کارن هورنای ساختمان روانی کلار را به سه بخش تقسیم کرد.
ادامه روانکاوی کلار …
روانکاوی کلار حاکی از این واقعیت ها بود که کلار میل شدیدی داشت به اینکه ارزش و استعدادهای خودش را خیلی کمتر از آنچه واقعا هست تصور کند . اصرار عجیبی داشت که به خود بقبولاند که آدمی است غیرجذاب , ناخواستنی , خرفت , کم هوش و بی استعداد و تمایل شدید داشت که دیگران را برتر از خود بداند و شواهد جذابیت , خوش ذوقی و با استعداد بودن خود را نادیده بگیرد . اگر با دیگران اختلاف نظر پیدا می کرد بطور اتوماتیک وار فرض را براین قرار می داد که حق با طرف مقابل است . او به یاد می آورد که وقتی شوهرش با زن دیگری روابط نامشروع پیدا کرده بود , وی هیچ گونه اعتراضی به عمل ناروای شوهرش خود نکرده بود اگرچه کشف چنان رابطه ای برایش آزاردهنده بود . زن میل داشت به خودش بقبولاند که در این رابطه حق با شوهرش است . فکر می کرد از آنجا که آن زن نسبت به وی جذابتر و دوست داشتنی تر است شوهرش حق داشته که او را به وی ترجیح بدهد . برای او تقریبا غیر ممکن بود برای خودش پول خرج کند و برای سفر , لباس , یا خرید کتاب بسختی هزینه می کرد اما وقتی دست بادیگران سفر می رفت و هرگونه مخارج دستجمعی را می پرداخت . تقریبا برایش غیر ممکن بود بعنوان مدیر به کارمندان خود فرمان دهد . وزمانی که ضرورت کاری ایجاد می کرد با عذرخواهی و شرمندگی و اظهار تأسف انجام می داد .
کارن هورنای از روانکاوی کلار به این نتیجه رسید که که نوعی تواضع زورکی و از روی اجبار در وی شکل گرفته است . احساس می کرد مجبور است زندگی خود را محدود نگه دارد ؛ مجبور است در هر رابطه ای خود را زیر دست قرار دهد و یک نقش دست دوم یا حتی دست سوم برعهده بگیرد . بوسیله روانکاوی به کلار نشان داده شد که ریشه این تمایلات در دوران کودکی او نهفته است و کلار از طریق روانکاوی متوجه شد که در زندگی کنونی خودش براساس تمایل عصبی مهرطلبانه عمل می کند بخاطر اینکه کلار توانایی ابراز وجود و ایستادن قاطعانه در برابر دیگران را نداشت حتی در بازی تنیس هم زمانی که بازی او خوب پیش می رفت شروع کرد به بد بازی کردن تا بازی را بخاطر دیگری ببازد.
