شخصیت عصبی از طریق خودکاوی و خودشناسی را در دیدگاه کارن هورنای
خودکاوی و خودشناسی از طریق نظریه های تیپ شخصیت عصبی این امکان را به شما می دهد که دیدگاه جدیدی نسبت به رفتارهای خودتان و اطرافیان پیدا کنید
شخصیت عصبی بایست بادقت مورد بررسی قرار گیرد که اگر آنرا در خودتان متوجه شدید بتوانید رفتارهای ناشی از آن را در خودتان کنترل کنید . بعنوان مثال از زمانی که من متوجه شدم تیپ شخصیت عصبی مهر طلب کمال گرا در من وجود دارد و بدنبال این بودم که فرشته نجاتی از راه برسد و من را از مشکلات نجات بدهد و خودم فرشته نجات دیگران بودم در حال حاضر تلاش می کنم خودم فرشته نجات خودم باشم و اگر دیگران از من کمک خواستند در حد توان خودم به آنها کمک کنم هرچند که یک شخصیت مهرطلب برای سرویس دادن به دیگران بهانه های مختلف می آورد و من آن بهانه ها را ازخودم می گیرم .
همان طور که درمقاله قبلی گفتم یک شخصیت عصبی درون خودش یک خود تصویری و ایده آلی دارد این خود ایده آلی مدام خود واقعی را مورد سرزنش قرار می دهد مثلا خود ایده آلی من در گذشته این بود که تا دیوانه وار به همسرم خدمت کنم و خودم را نادیده می گرفتم و این خدمات دیوانه وار را به حساب عشق و محبت می گداشتم و چنانچه همسرم تأییدم نمی کرد این خود ایده آلی توی سر من می کوبید و می گفت بدبخت بیچاره تو زن زیبا و جذابی نیستی برای همین همسرت قدر تورا نمی داند.
خود ایده آلی به این طریق عامل و منشأ ناراحتی ها و مسائل دیگری می شود و فرصتی برای شخص پیدا نمی شود که به پرورش و رشد خود واقعی بپردازد . از زمانی که من یاد گرفته ام صدای خود تصوری را خاموش کنم توانسته امبه پرورش خود واقعی ام که پدر ومادرم از آن غافل بوده اند بپردازم .
من درگذشته بیش از حد تلاش می کردم دستورات خود تصوری را اجراکنم و برای اینکه نمی توانستم در مافوق نیروهای انسانی ام عمل کنم خسته و شاکی می شدم.
در خودم چیزی به عنوان خود واقعی سراغ نداشتم .
خود ایده آلی شخص را در جهت خط منفی و مخرب قرار می دهد . خود ایده آلی یعنی همان شخصیت عصبی هر رور بیشتر و بیشتر فرد رانسبت به خود واقعی بی رغبت می کند .
درمقاله بعدی به عواقب و خود ایده آلی خواهیم پرداخت .